یادگار سال ها تحصیل روانشناسی

..................Only About Psychology.................

یادگار سال ها تحصیل روانشناسی

..................Only About Psychology.................

شاعرانه

سایه سایه ، مترسک و سایه

گربه های حریص همسایه

سایه هایی که در صف یک بانک

بانک های سقوط  سرمایه …

سایه سایه ، مترسک و سایه

مردهای عمیق صد لایه

مردهای بدل شده به درد

دردهای حقیر و بی مایه

مرد بودن در این جهان دردی ست

مثل درد کشیدن ِ…( ناخن!)

مثل وقتی که دست من خالی ست

مثل وقتی که دست تو پای ِ

آسمان را به فقر می بندد

و خیابان به درد می خندد

و خیابان صدای هار سگ

جیغ ترمز و انفجار سگ

جیغ ترمز… و همهمه… مردم…

عکس…پوستر… و انتشار سگ

جیغ ترمز… و شایعه در شهر

جنبشی نو… و اقتدار سگ

جیغ ترمز… و پارلمانی که

در میاید به انحصار سگ

جیغ ترمز صدای هار سگ

جیغ ترمز… و انفجار سگ

جیغ ترمز… و گریه ی مردم

گریه کردن سر مزار سگ

بعد سگ بودن و نفهمیدن

زنده بودن به اعتبار سگ

بعد رفتن سراغ یک گربه

بستن گربه در کنار سگ

بعد مثل همیشه با یک زن

بحث کردن سر وقار سگ

بعد با زن به رستوران رفتن

خوردن شام در جوار سگ

بعد رفتن به خانه و فردا

ایستادن به انتظار سگ

پارس کردن به سمت آدم ها

پارس کردن… و هی فرار سگ

پارس کردن به سمت هم هر روز

پارس کردن… صدای هار سگ

پارس کردن… و زندگی خوب است

زندگی کن به افتخار سگ 

 

 

زنده بودن بگی نگی تلخ است

مثل طعم عرق سگی تلخ است

تلخ باشی و تف کنی خوب است

مثل تریاک پف کنی خوب است

خوب یعنی همین که می آیی

روی قالیچه ای مقوایی

پشت اشراق چای در سینی

می رسی آن زمان که می بینی

دختران قبیله بیوه شدند

روی نفرین شاخه میوه شدند

کوه در چشم سنگ افسانه ست

هر چه غیر از تفنگ افسانه ست

پنجه ی خرس بر درختی نیست

بوی شاش پلنگ افسانه ست

روز، یک فیلم روسی کهنه ست

هیجان های رنگ افسانه ست

ساعت ِ بهت و بغض می چرخد

دلخوشی!

دنگ دنگ

افسانه است…

خب! به هر صورت اِی فلان زاده

می رسی با موتور از این جاده

می رسی ای رئال جادویی

می رسی و دوباره می گویی

زنده بودن بگی نگی خوب است

مثل طعم عرق سگی خوب است

نظرات 3 + ارسال نظر
امیر ناظری شنبه 18 دی 1389 ساعت 10:40 ق.ظ

سلام. برای اولین باره که نظر میدم.از اینکه یه جایی هست که میتونم از بچه ها خبر داشته باشم خوشحالم.یکم دلخورم،بی معرفت ها چقدر زود منو فراموش کردید و دیگه یادی از من حتی توی وبلاگ هم نمی کنید.کاش یکم به خاطرات شیرینی که با هم داشتیم فکر می کردید.خدا کنه همتون شاد باشید

هر جور راحتی سه‌شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام دوباره حال و هوای «ترم یک» بد گرفتت...... اما شعر قشنگی بود مخصوصا یه مصرع ش.

مرضیه امینی شنبه 7 آبان 1390 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام شعر قشنگی بود.
مرسی که بعد مدتها یه تغییر و تحولی دادین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد