ای چشمه اینجا درنگ مکن
می پوسی
مرداب می شوی
می آلایی
جاری شو......!
دشت های هموار را طی کن!
دره ها را سرازیر شو...!
سر خود را به سنگ بزن
بشکن.....!
مایست پیش برو شلاق بخور هوا بخور
رودی شو......!
تو را اینجا نگاه نمی دارم
تشنگی سالهایم را همچنان نگه می دارم
از تو نمی آشامم تا کم نشوی تا ضعیف نشوی
سر به این صحرا بگذار!
از خلوت این دشت مهراس!
آبادی و روییدن ها در انتظار توست
ومن همچنان تشنه اینجا می مانم....
سلام... خسته نباشید... فکر کرده بودم وبلاگ به تعطیل رسمی در اومده... ولی نه مثله اینکه دریچه های امیدی باقی است... موفق باشید...
من هم ممنونم که هنوز به فکری
مدیونید هم دیگه رو تحویل نگیرید